پدر خانواده
نتیجه چند دقیقه سپردن بچه به پدر خانواده ...
بی بهونه دوستت دارم
تصمیم گرفتم علیرضا را ببرم تو حیاط یه چند تا عکس ازش بندازم ولی مگه با شیطونیایی که میکرد میشد عکسی انداخت تا اینکه بلاخره با هزار بدبختی اینا شد نتیجه عکاسی بنده داشتم سیر پاک میکرد که فریزش کنم تا برای کاری رفتم تو اتاق و برگشتم با این صحنه مواجه شدم عاشقتمممممممممممممممممممممم ...
اولین اصلاح مو
این چند مدت که نتونستم اپ بشم مهمان داشتیم وقت نمیکردم اولش بابا و مامانم بعدش هم عموی علیرضا مهمانمان بودند اقازاده هم این مدت حسابی شیطون شده ویه جا بند نمیشه تازگیا یاد گرفته چهاردست وپا میره و کل خونه را زیر سلطه خودش گرفته به بابایش متاسفانه خیلی وابسته شده تا میخواد بره بیرون دنبالش گریه میکنه و میخواد که بغلش کنه به ماست و پرتقال خیلی علاقه داره و اینجا هم فصل پرتقاله تا بتونه امسال پرتقال خورده چند وقتی بود میدیدم موهای دور گوش علیرضا بلند شده و نیاز به اصلاح داره وبابایش هی امروز فردا میکرد تا اصلاحش کنه تا اینکه بلاخره دیروز با کلی کلک تونست یه کم موهاشو اصلاح کنه ...